معنی متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن, معنی متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن, معنی kتاgk lcbj، kcتua lcbj، gcxdbj, معنی اصطلاح متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن, معادل متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن, متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن چی میشه؟, متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن یعنی چی؟, متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن synonym, متالم کردن، مرتعش کردن، لرزیدن definition,